توجّه به اينکه همهجا محضر خدا است، رسیدن به حالت توبه و همچنين
دوام و بقاء اينحالت را برای سالک میسّر میسازد. اینکه آدمی بداند در خلوت و
جلوت، در محضر پروردگار خویش قرار دارد، مسیر منزل توبه را برای وی هموار میکند.
قرآن کریم با آيۀ مختصري به انسان هشدار میدهد و به او میفهماند که
همواره در محضر خداوند تبارک و تعالی قرار دارد؛ میفرماید:
>أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري<
یعنی همهجا محضر خدا است و همۀ امور از نظر پروردگار متعال ميگذرد.
آیۀ شریفۀ دیگری میفرماید: خداوند بین انسان و قلب او حايل مىشود و
در واقع از او به خودش نزديکتر است:
>أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ
قَلْبِه<
پس خدا بر همهجا و همهکس تسلّط دارد. بر دل انسانها نیز تسلّط
وجودي دارد و هرچه در دل میپرورانند، میداند.
يار نزديكتر از من به من است
وين عجب بين كه من از وى دورم
سالک باید به حضور خویش در محضر حقتعالی توجّه دائمی داشته باشد و
همواره و در هر حال در نظر داشته باشد که خدای تعالی او را میبیند، افکار و
پندارهای او را میداند و بر خطورات پنهانی و قلبی وی نیز واقف است:
>يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي
الصُّدُور<
او چشمهاى خيانتكار و آنچه را كه سينهها پنهان مىكنند مىداند.
اگر این توجّه دائمی شود، اوّلاً: از خداوند و دستورات او فاصله نمیگیرد،
و ثانیاً: اگر غفلتی رخ داد و فاصلهای ایجاد شد، مسیر بازگشت فراروی او گشوده میشود
و به حالت توبه دست خواهد یافت.
توجّه دیگری که برای رسیدن به حالت توبه و دوام و بقاء آن مؤثّر است،
توجّه به حضور در محضر اهلبیت( میباشد. قرآن شریف میفرماید:
>قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ
رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ
الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون<[4]
و بگو: هر چه خواهيد بكنيد، كه به زودى كردارتان را خدا و فرستاده او
و مؤمنان مىبينند، و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مىشويد، پس
شما را از آنچه (در دنيا) انجام مىداديد آگاه خواهد ساخت.
همهجا محضر مقدّس پیامبر گرامی$، امیرالمؤمنین% و حضرت زهرای مرضیه& است. توجّه به این حضور، برای طی منازل هفتگانۀ سیر و سلوک و از
جمله منزل توبه و استمرار حضور هميشگي در اين منزل، اثرات سازندهای دارد.
همه جا محضر ائمّۀ طاهرین( و به خصوص، محضر حضرت وليعصر«ارواحنافداه» است و همه در محضر
ايشان قرار دارند.
اگر انسان در حضور یک شخصیّت محترم، گناهی مرتکب شود یا حتّی اشتباهی
از او سر بزند، چون در حضور آن شخصیّت قرار دارد، فوراً در صدد جبران خطای خویش بر
میآید. حال اگر آدمی باور داشته باشد که هر عملی که انجام میدهد، در محضر امام
زمان خویش است و آن حضرت او را میبینند، قطعاً توبه خواهد کرد و هميشه در اين
حالت باقي خواهد ماند.
اگر شیعیان بدانند که با هر گناهی، تا چه اندازه حضرت ولیعصر«ارواحنافداه»
را از دست خود آزرده خاطر میکنند، حتماً به مقام توبه دست خواهند یافت و بر اين
حالت نوراني، محافظت و مداومت خواهند داشت.
علاوه بر خداوند متعال و حضرات معصومين(، بسياري از ملائكة مقرّب و غيرمقرّب خداوند نيز بر گفتار و كردار انسان
ناظر هستند. قرآن کريم ميفرمايد: دو ملك ناظر بر اعمال آدمي هستند و كارهاي خوب و
بد او را مينويسند؛ يعني هميشه در حال تکميل پروندة اعمال هستند:
>ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ
عَتيدٌ<[5]
هيچ سخنى را بر زبان نمىآورد جز آنكه در نزد او فرشته مراقب حاضر و
آمادهاى (براى نوشتن) است.
علاوه بر اين دو مَلَك، ملائكة مقرّب خداوند سبحان نظير جبرائيل،
ميكائيل، اسرافيل، عزرائيل و حَمَلة عرش نيز ناظر گفتار و كردار انسان هستند:
>كِتابٌ مَرْقُومٌ، يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ<
نوشتار رقمخوردهاى است كه مقرّبان آن را مىبينند.
يعني در روز قيامت ملائكة مقرّب خداوند، نسبت به اعمالي که انسان در
دنيا انجام داده و در نامة عمل وي ثبت شده است، شهادت ميدهند؛ و كسي ميتواند روي
پرونده شهادت بدهد كه حاضر و ناظر قضايا بوده باشد.
يادآوري اينکه حضرت عزرائيل که قرار است از انسان قبض روح کند و جان
او را بگيرد، اعمال او را ميبيند، در نزديک شدن به حالت توبه و اصلاح اعمال و نيز
استمرار اين حالت معنوي، بسيار مفيد است.
اگر كسي بداند که حقتعالی ناظر بر اعمال او است، اهلبیت( کردار و گفتار وی را میبینند و ملائکه حرکات او را ثبت و ضبط مینمایند،
دست از گناه و کردار ناشایست خواهد شست. به عبارت روشنتر علم به اینکه اعمال
انسان کنترل میشود، یک نیروی کنترلکننده و بازدارنده برای او محسوب میشود و راه
توبه و بازگشت به زیر پرچم الله تبارک و تعالی را برای وی هموار میسازد. به این
باور و اعتقاد، ایمان عقلی یا علمالیقین گفته میشود.
اگر آدمی به همین اندازه از علمالیقین برخوردار بوده، یا ایمان او
صرفاً عقلی باشد، خود به خود کنترل میشود و در صورت بروز گناه، به جبران آن خواهد
پرداخت. امّا برتر و ارزشمندتر آن است که انسان، علاوه بر ایمان عقلی، از ایمان
قلبی برخوردار باشد. یعنی به مقام عینالیقین و والاتر از آن، به مقام حقّالیقین
دست یابد.
ايمان قلبي، يك درجه و مرتبه، شديدتر و
بالاتر از ايمان عقلي است، يعني علاوه بر اينكه عقل باور كرده كه در كوچك و بزرگ كارهاي دنيا، حسابرسي دقيق است، «دل» نيز
بر اين باور آمده كه خدايي هست و همه در محضر اويند و سرانجام، نيكوكاران، پاداش و بدكاران، جزايي سخت
داده خواهند شد.
اگر کسی داراي اين اعتقاد و باور بشود، اگر جواني به اين درجه از
ايمان برسد، اگر دختري باور كند كه در محضر خداوند است، اگر پسری خود را در محضر
پروردگار خویش بیابد، در هنگان طوفان شهوت، در وقتی که در اثر غفلت و بیتوجّهی، غرائز تحريك
شود و او را به پرتگاه معصیت پرتاب کند، شرمندگی و شرمساری سراسر وجود او را فرا
میگیرد و علاوه بر دستیابی به حالت توبه و گذشتن از منزل نورانی توبه، سایر منازل
سیر و سلوک را یکی پس از دیگری طی میکند و به مقام ارزشمند لقای الهی نائل خواهد
شد.
مهم این است که ایمان، در قلب سالک رسوخ کرده باشد و افزون بر دانستن
اینکه معاد، قیامت و حساب و کتابی هست، خود را در محضر خداوند و اهلبیت( بیابد و باور قلبی داشته باشد که در قیامت عین اعمال خویش را
خواهد دید؛ یعنی علاوه بر ایمان عقلی، ایمان قلبی داشته باشد و به عینالیقین یا
حقّالیقین رسیده باشد.
در یکی از جنگهای زمان پیامبر اکرم$ طبق رسم همیشگی، چند نفر از جوانان مؤمن و امین، به دستور آن نبیّ
گرامی، براي سرپرستي و سركشي به امور خانوادههاي رزمندگان، در مدینه مانده بودند.
يكی از آن جوانان، در روزی که همه برای جنگ رفته بودند، به درب خانهای
رفت. ناگهان شيطان او را تحريك كرد و وارد خانه شد و هنگام دیدن زن جوانی که درون
خانه بود، دست خود را بر بدن آن زن گذاشت. به محض پيش آمدن اين صحنه، زن فرياد زد:
آتش، آتش. اين جمله آتشي شد در دل آن جوان و چنان او را سوزاند كه مرتّباً با خود
ميگفت: النّار، النّار. سراسر وجود مرد جوان از شعلۀ شرمندگی میسوخت و چنان وجود
وی متلاطم شد که نتوانست در مدینه بماند. لذا وظایف خود را به ديگري سپرد و در
حالي كه به شدّت میگریست، از شهر خارج شد و در بیابان توبه کرد و در حقیقت به
حالت توبه دست یافت؛ زیرا ایمان او ایمان قلبی بود و به حضور دائمی در محضر حقتعالی
و به وجود مرگ، قبر و قیامت، باور واقعی داشت.
در اثر اعتقاد قلبی بهمقامی رسیده بود که يك نگاه آلوده و یا يك دستآلوده
بر بدن زن نامحرم، او را اينگونه از خود بيخود و متلاطم کرد و دست به یک تبعید
خود خواسته زد. او از رخدادي برآشفت که با نهايت تأسّف، غالباً در جامعۀ امروزی رخ
میدهد. در بازار و خیابان، در دانشگاه و در وسايل نقليۀ عمومی، اختلاط زن و مرد
وجود دارد، مرد و زن گاه به يكديگر تكيه ميدهند و به همدیگر برخورد میکنند و ضعف
ايمان آنان، موجب دلمردگی شده است و بسیاری از مردم متوجّه اینگونه گناهان خویش
نمیشوند که نیاز به توبه را در وجود خود احساس کنند.
سرانجام جنگ تمام شد و پيامبر اكرم$ به مدينه مراجعت فرمودند. پس از مراجعت، فرمودند: توبۀ آن جوان
پذیرفته شده است، او را به مدينه بازگردانيد. هنگام بازگشت، با اينكه جوان از
قبول شدن توبهاش خشنود بود، لكن شدّت شرمندگي و اينكه چگونه با اين حال به صورت
پيامبراكرم$ نگاه كند، او را آزار ميداد و چه بسا از خدا طلب مرگ مينمود. تا
اينكه به محضر پيامبر$ رسيد، اتفاقاً آن حضرت سورۀ تكاثر را قرائت فرمودند. وقتي تلاوت
ایشان به آیۀ شریفۀ >كَلاّ لَو تَعْلَموُنَ عِلمَ اليَقينِ،
لَتَرَوُنَّ الجَحيمُ<[7] رسید، ناگهان جوان آهي كشيد و صيحهاي
زد و نقش بر زمين شد. وقتي به كنارش آمدند، ديدند كه از شدّت ناراحتي و شرمندگي،
جان داده است!
توجّه دائمی به حضور در محضر خداوند، اهلبیت( و ملائکه، و باور قلبی به اینکه معادی در پیش روی انسان وجود
دارد، انسان را به چنین مقامی میرساند.
[7]. تکاثر /
6-5: «چنين نيست اگر (حقيقت امر را) به علم اليقين ميدانستيد، به يقين جهنّم را ميديديد.»